در واقع اگر از من بپرسید، باید بگویم دلیل اصلی موفقیت بازی در این است که دقیقاً همان چیزی را که در تریلرهایش نشان میداد، بهمخاطبان ارائه کرد و هرچه از آن تبلیغ شده بود، حقیقت داشت. این نخستین ویدیوگیم یک استودیوی مستقل چینی بود که برخلاف انتظارات اولیه، با شروعی بسیار خوب و بهلطف کیفیت بالای خود و حمایت گیمرهای چینی، به یکی از بزرگترین موفقیتهای سال تبدیل شد.
موضوعی که قطعا برای ما گیمرهای ایرانی نکات جالبی دارد؛ مخصوصا زمانی که بدانیم بازی ایرانی «فرزندان مورتا» از استودیو دد میج (Dead Mage) امتیازی بهمراتب بالاتر از ووکانگ را در وبسایت متاکریتیک (که مورد قبول عموم بازیکنان دنیا و ایران است) دریافت کرد اما هرگز نتوانست حمایت اکثر گیمرهای ایرانی را بهدست بیاورد. این حمایت چشمگیر چینیها از ووکانگ، باوجود بحثبرانگیز بودنش، برای بسیاری میتواند آموزنده باشد. بگذریم.
اما ووکانگ، فارغ از کامبت لذتبخش و جلوههای بصری خیرهکنندهاش، داستانی بسیار جالب و بحثبرانگیز دارد که در این مطلب، میخواهیم پایانبندی آن را از نقطهنظر قصهگویی و اساطیر جهان «سفرنامه غرب/西游记» بررسی کنیم؛ پس اگر هنوز بازی را تکمیل نکردهاید، قصد دارید در آینده آن را تجربه کنید و کلا دلتان نمیخواهد فعلا از پایان قصهاش چیزی بدانید؛ بهتر است خواندن این مقاله را بهزمانی دیگر موکول کنید.
با آپرا گیم همراه باشید.
داستان بازی Black Myth Wukong
حال که بازی به بازار عرضه شده، شاهد آن هستیم که Black Myth Wukong به طرز حیرتانگیزی نه تنها داستانی جدید از «سفرنامهی غرب» را روایت میکند، بلکه از طریق صحنههای سینمایی و شیوههای متنوعی مانند روایتگری محیطی و آیتممحور، این داستان را به تصویر میکشد.
همانطور که اشاره شد، روایت این بازی در واقع پس از وقایع رمان «سفرنامهی غرب» شکل میگیرد و به نوعی ادامهدهندهی آن داستان است. در این رمان، داستان میمونی جادویی و قدرتمند به نام سان ووکانگ بیان میشود که به دنبال کسب جاودانگی، قدرتهای فوقالعادهای را به دست میآورد. این قدرتها به همراه خود، غرور و تکبر را به ارمغان میآورند و او را به رویارویی با خدایان آسمانی میکشانند. ووکانگ به قدری قوی میشود که حتی پادشاهان آسمان نیز نمیتوانند او را مهار کنند. در نهایت، بودا با مداخله شخصی، موفق به شکست و زندانی کردن او میشود.
پس از ۵۰۰ سال، یک راهب به نام تن سان زنگ، ووکانگ را به عنوان شاگرد میپذیرد و از او میخواهد که در یک سفر خطرناک برای پیدا کردن متون مقدس بودایی همراهش باشد. این سفر با مشکلات و چالشهای زیادی همراه است، اما با موفقیت به پایان میرسد. به پاس این خدمات، سان ووکانگ عنوان «بودای پیروز» را دریافت کرده و به دربار آسمانیان ملحق میشود. این داستان یکی از ارکان مهم ادبیات کلاسیک چین به شمار میرود و پیوندی عمیق میان فلسفه بودیسم، اساطیر و حکمتهای عامیانه را نشان میدهد (Wu Cheng’en, 1592).
با این حال، دربار و مقامات آسمانی هرگز با ووکانگ مهربان نبودند و حتی با وجود اینکه او دیگر آن میمون یاغی سابق نیست، همچنان از او کینه به دل داشتند. اینجاست که داستان Black Myth Wukong با یورش سان ووکانگ به درگاه آسمانها آغاز میشود.
شاه میمون برای تسویهحساب با خدایان آسمان، بر ابر تابستانه سوار میشود و به مقابله با ارلان شن میرود، که در ویدیوهای آینده به تفصیل دربارهی اساطیر مرتبط با او صحبت خواهیم کرد. ووکانگ به خدایان آسمانی میگوید: «ما سوتراها را پیدا کردهایم و اربابم نیز سالم است. پس چه مشکلی دارید که همنوعان من را میکشید؟»
این مسئله، بزرگترین انگیزهی ووکانگ برای آغاز جنگی بزرگ علیه آسمان به شمار میرود. نبردی که او تا مرز پیروزی پیش میرود، اما سربند طلاییاش وارد عمل میشود و همهچیز را به هم میریزد. این سربند وسیلهای برای کنترل رفتار خشونتآمیز ووکانگ است که در فصل ۱۴ رمان «سفرنامهی غرب» بهدنبال کشتار افرادی که تریپتاکا، استاد نخستین او را آزار میدادند، بهطور فریبکارانهای بر سر او گذاشته میشود. در فصل ۱۴ این رمان آمده است:
«این گنجینهها، فیلههای سفتکننده نامیده میشوند و اگرچه همه آنها شبیه هم هستند، اما کاربردشان یکسان نیست. من برای هر یک از آنها طلسمی جداگانه دارم: طلسم طلایی، طلسم منقبض و منعکننده. اگر در مسیر با هیولایی جادویی و جاودانه مواجه شدید، باید او را متقاعد کنید که راه خوبی را بیاموزد و از زائر کتاب مقدس به عنوان شاگردش پیروی کند. اگر نافرمان باشد، ممکن است این فیله را بر سرش بگذارد. فیلهای که به محض تماس با گوشت، ریشه میزند. طلسم مخصوص آن را بخوانید تا سرش متورم شود و چنان دردی داشته باشد که فکر کند مغزش در حال ترکیدن است. این، او را متقاعد میکند که به دامان ما بیاید.»
پایان های بازی Black Myth Wukong
پس از ظهور سربند در میانه نبرد ووکانگ و ارلان شنگ، قهرمان داستان ما ضعیف شده و توسط چهار پادشاه آسمان محاصره و مجازات میشود. آنها ووکانگ را به شکل اولیهاش یعنی یک رحم سنگی بازمیگردانند. در طی این فرآیند، شش جوهرهی نیروی شاه میمون در سرزمینهای مختلف پراکنده میشود. سالها بعد، یک میمون از میان همنوعانش به عنوان «برگزیده» انتخاب میشود تا این شش جوهره را بیابد و شاه میمون را دوباره زنده کند.
این آغاز ماجراجویی ماست؛ سفری برای جمعآوری شش حس اصلی ووکانگ، که حس ذهن نیز یکی از آنهاست. با جمعآوری هر حس، بازیکن به قدرت واقعی ووکانگ نزدیکتر میشود. اما سوال اینجاست که پس از به دست آوردن همه شش جوهرهی قدرت و احساسات ووکانگ، چه سرنوشتی در انتظار شماست؟
این نقطه، همان جایی است که بیشتر بازیکنان به آن رسیدهاند: پایان بد بازی.
در این پایان تلخ، شخصیت شما موفق میشود تا ووکانگ سنگی، که فقط یک کالبد بیروح از شاه میمون است، را شکست دهد و تمامی قدرتهای او را به ارث ببرد. میمون برگزیده پس از شکست ووکانگ، هم قدرتهای او و هم نقطهضعف بزرگش، یعنی سربند طلایی، را بهدست میآورد.
در این پایان، پس از شکست ووکانگ، طلسم طلایی روی سر میمون برگزیده قرار میگیرد و او نیز همچون ووکانگ، در سنگی جادویی به دام میافتد؛ سرنوشتی که شاه میمون خود به آن مبتلا شده بود.
اما برای کسانی که به دنبال پایان واقعی بازی هستند، لازم است تا اسرار پنهان آن را کشف کنند. یکی از این اسرار، پیدا کردن «پاگودای بزرگ» در فصل سوم و انجام یک مأموریت جانبی است. به یاد داشته باشید که بعد از دستیابی به پایان بد، نیازی به شروع دوبارهی بازی نیست. میتوانید به این لوکیشن بازگردید و اقداماتی که برای باز کردن پایان واقعی لازم است را انجام دهید.
در این مأموریت جانبی، با ارلان شنگ مبارزه خواهید کرد و پس از آن، نبردی حماسی با چهار خدای آسمانی در انتظار شماست.
نکته جالب اینجاست که ارلان شنگ در این نبرد کشته نمیشود. در عوض، چیزی مرموز از چشم سوم او آزاد میشود. او خاطرات سان ووکانگ را آزاد میکند و فاش میشود که از ابتدا میدانسته روزی یک برگزیده برای بهدست آوردن تاجوتخت ووکانگ خواهد آمد. به همین دلیل، خاطرات شاه میمون را در چشم سوم خود پنهان کرده بود.
ووکانگ در خاطراتش به جادویی اشاره میکند که قصد داشت آن را بشکند. با آگاهی از پایان بد بازی، حالا میدانیم که منظور او این بود که میخواست از طلسم طلایی سربندش رهایی یابد و به جای خدمت به اربابان آسمانی، در کنار همنوعانش آزادانه زندگی کند.
پس از شکست ارلان شنگ و بهدست آوردن خاطرات ووکانگ، به محل نبرد نهایی برمیگردید. این بار، هنگامی که میمون پیر به شما نزدیک میشود تا طلسم طلایی را بر سرتان قرار دهد، اتفاقی متفاوت رخ میدهد. میمون برگزیده چشمانش به حقیقت باز میشود و به نظر میرسد که ووکانگ واقعی دوباره زنده شده است! البته، این دیگر همان ووکانگ قدیمی نیست؛ بلکه ووکانگی جدید با خاطرات و قدرتهای پیشین و اهداف تازه است.
در این لحظه، یک کاتسین تماشایی به نمایش درمیآید که خاطرات ووکانگ از ماجراهای کتاب «سفرنامهی غرب» را به تصویر میکشد. از همراهی با تن سانزنگ و دوستانش در سفر به بهشت غرب، مبارزات حماسی برای محافظت از راهب، تا کسب مقام «بودای پیروز» و سپس مجازات شدن توسط بودا. همچنین، کشته شدن دوستان و یاران ووکانگ به دست سربازان آسمانی و تصمیم او برای نابودی جهان بالا نیز به تصویر کشیده میشود.
آخرین دیدار سان ووکانگ و همراهانش، پیش از کشتار نزدیکانش و آغاز داستان بازی با یورش شاه میمون به قلمرو بهشتیان.
در اینجا مشخص میشود که هدف اصلی ما در این بازی، تنها برداشتن طلسم طلایی از سر ووکانگ بوده است؛ طلسمی که او را از قدرت حقیقیاش محروم ساخته بود. حال که این طلسم شکسته شده، به نظر میرسد سرنوشتی شگفتانگیز در انتظار ماست.
پایان واقعی بازی نشان میدهد که این بازی، آغاز داستان جدیدی برای ووکانگ است. حالا که او بار دیگر به آزادی رسیده و جوهرهی خود را به کالبدی تازه منتقل کرده است، سوالی مهم پیش میآید: هدف بعدی او چیست؟ جالب اینجاست که برخی از گیمرهای چینی در فایلهای بازی، دو پایان دیگر و فایلهای صوتی مربوط به آنها را پیدا کردهاند که ظاهراً به بستههای الحاقی بازی مرتبط میشود.
استودیوی Game Science نیز تأیید کرده که کار بر روی اولین بسته الحاقی بازی آغاز شده است. به نظر میرسد که در این بستههای الحاقی یا در دنبالهی بازی، قرار است به مبارزه با جهان بالا برویم و انتقام ووکانگ را از کسانی که به او و دوستانش ظلم کردهاند بگیریم.
اما نظر شما چیست؟ آیا موفق به کشف پایان مخفی بازی شدهاید؟ فکر میکنید مسیر بعدی Black Myth Wukong و داستان او کجا خواهد بود؟